دسته گل به آب دادن

 

جواني ساكن يكي از آبادي‌هاي ساكن شهركرد چهارمحال و بختياري به قول همشهري‌هايش از شانس خوبي برخوردار نبوده و به آدمي جنجالي معروف بوده كه به هر جا پا مي‌گذاشته، اگر اتفاق يا حادثه‌اي ناگوار روي مي‌داده، بلافاصله نظرها روي او جلب مي‌شده و اگر هم در آن درگيري تقصيري نداشته از اقبال بدش او را گناهكار دانسته كه به‌طور مثال اگر در فلان دعوا ميانجي نمي‌شد يا شركت نمي‌كرد، چنين و چنان نمي‌شد. جوان بيچاره به خودش هم امر مشتبه شده بود كه از شانس خوبي برخوردار نيست.
از قضاي روزگار و دست حوادث، جوان بداقبال چنان دلباخته دختري از اهالي آبادي مي‌شود كه دست مجنون را از شدت عشق از پشت مي‌بندد. آوازه عاشق شدن جوان در آبادي مي‌پيچد، در حالي كه خود دختر هم بي‌ميل نبوده به همسري او درآيد، اما سابقه ناخوشايند جوان عاشق موجب مي‌شود خانواده دختر موافق به آن ازدواج نباشند، بلكه عده‌اي آن وصلت را شوم مي‌دانند.
جوان نا‌اميد مي‌شود، خواستگاري ديگر گوي سبقت از او مي‌ربايد. بعد از خواستگاري و موافقت پدر و مادر دختر، بساط جشن برپا مي‌شود. جوان عاشق هم براي دختر آرزوي خوشبختي مي‌كند و چون قادر نبوده از نزديك تماشاگر جشن عروسي كسي باشد كه از جان بيشتر دوستش داشته، ايام حنابندان و جشن و پايكوبي از آبادي خودش دور مي‌شود و به كوه‌هاي اطراف پناه مي‌برد.
كوه‌هايي كه آب‌هاي برف‌هاي زمستان به هم پيوسته تشكيل رودخانه‌اي بزرگ مي‌دهد. جوان عاشق كه دستش از همه چيز كوتاه شده براي تسكين دل عاشقش از دشت و دمن و كوه صحرا دسته گل زيبايي مي‌چيند. از آنجا كه مي‌داند رودخانه از روبه‌روي خانه عروس عبور مي‌كند. دسته گل را به آب مي‌اندازد كه شايد نگاه عروس به آن بيفتد.
 روبه‌روي خانه دختربچه‌ها و پسران خردسال مشغول بازي هستند. تا نگاهشان به دسته گل مي‌افتد هر يك براي گرفتن گل از ديگري سبقت مي‌گيرند. دختر خواهر عروس براي گرفتن دسته گل خودش را به رودخانه مي‌زند. گرداب او را در خودش غرق مي‌كند. دخترك از دنيا مي‌رود و عروسي به عزا تبديل مي‌شود.
جوان عاشق بعد از يكي دو روز به آبادي برمي‌گردد. روبه‌روي قهوه‌خانه‌اي ماتم‌زده مي‌نشيند. ماجرا را برايش شرح مي‌‌دهند كه جشن عروسي تبديل به عزا شد. چرا؟ علت را توضيح مي‌دهند.
جوان عاشق دست پشت دست مي‌زند. آه از نهادش بلند مي‌شود و ماجرا را شرح مي‌دهد كه دسته گل را او براي عروس فرستاده بوده و مردم به او مي‌گويند: «پس اون دسته گل را تو به آب داده بودي».


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 20 مرداد 1395برچسب:, | 19:59 | نويسنده : شاهین |